عبدالرّحمن پیرانی، «دبیرکلّ جماعت دعوت و اصلاح ایران» در جمع مسؤولان استانی هیأتهای اجرایی جماعت در شهریورماه ۱۳۹۲ در بیاناتی به تحلیل اوضاع مصر و نیز ایران بعد از انتخابات ریاست جمهوری پرداخت.
مشروح سخنان استاد پیرانی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم ان الحمد لله نحمده ونستعینه ونستغفره ونستهدیه ونعوذ بالله من شرور انفسنا وسیئات اعمالنا من یهده الله فلا مضل له ومن یضلل فلا هادی له واشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له واشهد ان محمد عبده ورسوله.
با عرض سلام و تحیات خداوند خدمت برادران و خواهران گرامی و آرزوی توفیقات روزافزون در مسیر دعوت و حرکت دینی برای یکایک شما، مایلم نکاتی را در خصوص رویدادهای اخیر جهان اسلام و کشور ایران با شما در میان بگذارم. در آغاز، پرداختن به مقدمهای لازم است.
هر کدام از انبیاء از جنبهای از جوانب و مظهری از مظاهر نصرت الهی برخوردار بودهاند. مثلاً در داستان سیدنا موسی (ع) که در قرآن مکرر مورد بحث قرار گرفته، به تعبیر مفسرین، عامل صبر بیش از هر چیز دیگری در دعوت او خودنمایی میکند. از آنجا که قرآن فرموده است: (... وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنَىٰ عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُوا ۖ وَدَمَّرْنَا مَا کَانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا کَانُوا یَعْرِشُونَ) [اعراف: ۱۳۷] (قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّـهِ وَاصْبِرُوا ۖ إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّـهِ یُورِثُهَا مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۖ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ) [اعراف: ۱۲۸] (... عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَن یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ) [اعراف: ۱۲۹] این وعدههای بزرگوارانه خداوند به خاطر صبر و استقامتی که سیدنا موسی (ع) و همراهان و ناصران دین خدا از خود نشان دادند، تحقق یافت.
و یا به عنوان مثالی دیگر، در دعوت سیدنا سلیمان (ع) بیشتر عامل تجهیزِ جیوش و نصرت در قالب وجود یک لشکر عظیم و متنوع و قدرت نظامی در این بخش تبلور یافته است. در داستان قوم سبأ از زبان سیدنا سلیمان در قرآن میخوانیم: (ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ) [نمل: ۳۷] میگوید ما با سپاهی که یارای تقابل با این سپاه را کسی نداشته باشد با آنها مقابله خواهیم کرد. یکی از مباحث قابل توجه این است که رسولان و همچنین انبیاء در میدان جنگ و جهاد، دائماً محفوظ بودهاند. هیچ پیامبری در میدان جهاد به قتل نرسیده است و اگر قرآن داستان قتل بعضی از انبیاء را مطرح میکند (... وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ...) [نساء: ۱۵۵] در غیر جنگ بوده است. اما رسولان دائماً محفوظ بودهاند، یعنی کسانی که از جانب خداوند برای اولین بار و به صورت تأسیسی پیام خداوند را نقل کردهاند همیشه محفوظ بودهاند. اما پس از آنها انبیا یعنی ادامهدهندگان راه آنها و کسانی که رسالت تجدیدی داشتهاند، گاه در غیر میدان جنگ به شهادت رسیدهاند.
(کَتَبَ اللَّـهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی ۚ إِنَّ اللَّـهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ) [مجادله: ۲۱] مقتضایش این است که دائماً پیامبران محفوظ بوده باشند. کأنّه اگر پیامبری در میدان قتال و جهاد فی سبیل الله به قتل میرسید در واقع نشانه غلبه نبود. چرا که در یک معنا، کسی که مقتول میشود مغلوب قلمداد میشود.
علامه شنقیطی در تفسیر اضواء البیان فرموده است: (قوله تعالی «کَتَبَ اللَّـهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی ۚ إِنَّ اللَّـهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ» قَد دَلَّت عَلَی أنَّه لَن یُقتَلَ نَبیٌّ فِی جهادٍ قَطّ...) [این سخن خداوند که «من و رسولانم قطعاً غالب خواهیم بود و خداوند پرقدرت و عزتمند است»، دلالت بر این میکند که هیچ پیامبری در هنگام جهاد، جان نسپرده است.] که البته این فرمایش ایشان با روایتی که سعید ابن جبیر و امام حسن بصری-رحمهما الله- نقل کردهاند که (ما قُتِلَ نَبِیٌّ فِی حَربٍ قَطّ: هیچ پیامبری در جنگ کشته نشده است) موافقت دارد. با این توضیح، اگر قرآن از قتل انبیاء صحبت کرده، مرادش قتل در غیر موضع جنگ و جهاد بوده است. مثلاً در باب انبیاء بنیاسرائیل میفرماید: (... أَفَکُلَّمَا جَاءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَىٰ أَنفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقًا کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقًا تَقْتُلُونَ) [بقرة: ۸۷] البته، همه کسانی که در مسیر دعوت الهی به عنوان ناصر دین قرار گرفتهاند، به معنای واقعی پیروز بودهاند و مورد نصرت خداوند قرار گرفتهاند: (إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ) [غافر: ۵۱] هم در دنیا و هم در آخرت، وعده خداوند در کمک به پیامبران و مؤمنان و پیروز ساختنشان محقق شده و میشود و این وعده تخلف ناپذیر است.
(وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا ۚ وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ) [نور: ۵۵] این آیه به تمکین مؤمنان در زمین اشاره دارد. بعضی از مفسرین فرمودهاند که در این آیه وعدهی تحقق تمکین، به چهار مسأله ربط دارد که باید این چهار چیز محقق بشود تا خداوند جمعی را یاری دهد: ۱) وجود جمعی و یا جماعتی که ایمان در قلوب آنها رسوخ کرده باشد. ایمانی راستین و مؤمنانی حقیقی وجود داشته باشند. ۲) انجام اعمال صالح. یعنی آنچه که وظیفه مؤمنان است که همان تطبیق و تنفیذ امر خداوند میباشد، به منصهی ظهور برسد. این شرط یعنی: تبدیل این ایمان به سلوک و رفتار. ۳) التزام به منهج و راه پیامبر-ص- و اصحاب سربلندش. ۴) پرهیز از شرک به عنوان بزرگترین خطا وگناه: (... یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا...)
در واقع عقیده و سلوکی که در راستای دین قرار بگیرد و در مسیر شرع خداوند باشد و در این چارچوب قرار بگیرد، شایسته حمایت از جانب پروردگار است (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ) [محمد: ۷] بنابراین جماعتی که عامل ظهور دین و مدافع دین باشد قطعاً مورد حمایت خداوند است. لازم به ذکر است که نصرت الهی و تمکین خداوند برای امتهای مسلمان و حرکتهای اسلامی و قبل از آنها انبیاء و رسولان الهی، به شیوههای گوناگون و دارای مراحلی مختلف میباشد.
مراحل نصرت الهی
اولین مرحله از مراحل تمکین و نصرت الهی، در امان ماندن از خسران است. خسران یعنی ضرر در سرمایه، سرمایهی حیات و زندگی. (وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ) در این سورهی به ظاهر کوچک، شش خصلت مورد توجه قرار گرفته است. تاکید بر ایمان، عمل صالح، جمعی بودن حرکت و دعوت و توجه و عنایت به مبدأ تواصی به حق، یعنی به شرع خداوند، آزادیها، حقوق انسان التزام به تواصی به صبر و شکیبایی و دوری از خشونت و عدول از اعتدال. رهیافتگان و رستگاران، به هم دیگر توصیه میکنند که از اعتدال خارج نشوند و به خشونت دست نزنند. این خصال و ویژگیهای ششگانه کافی است که جمع را از هر گونه خسرانی- دنیوی یا اخروی- در امان دارد و آنها ر ا شایسته نصرت و تمکین قرار دهد.
مرحله دوم تایید و تقویت است: (... وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ...) [بقره: ۸۷] جبریل نازل میشود و عیسی بن مریم-ع- را مورد تایید قرار میدهد کما اینکه حسان بن ثابت-رض- با اشعار زیبایش، پیامبر را مورد حمایت قرار میداد و همچنین تأیید مؤمنان که در قرآن به آن اشاره شده است.
مرحله سوم بروز و ظهور و در واقع به نوعی علوّ مؤمنان است. خداوند در این مرحله آنها را به گونهای تقویت میکند که دارای قوتی قابل توجه باشند: (... فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَىٰ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ) [صف: ۱۴]
مرحله چهارم نصرت و یاری مستقیم خداوند است: (... وَکَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ) [روم: ۴۷] (إِن یَنصُرْکُمُ اللَّـهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ...) [آل عمران: ۱۶۰] در اینجا مؤمنان حمایت شده در امن و امان قرار میگیرند و همیشه موفق خواهند بود: (إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ) [غافر: ۵۱]
مرحله پنجم مرحله پیروزی است: (کَتَبَ اللَّـهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی ۚ إِنَّ اللَّـهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ) [مجادله: ۲۱] در اینجا مسلمانان از هر لحاظ به عنوان نیروی برتر و قوت برتر مطرح میشوند.
و آخرین مرحله هم مرحلهی استقرار است و به دست گرفتن حاکمیت و تشکیل حکومت یا خلافتِ نبوت که در ادامه کار انبیاء- علیهم السلام- یک حرکتی جانشین میشود: (وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً...) [بقره: ۳۰] (یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ...) [ص: ۲۶] اینجا دیگر به استقرار میرسند.
این مطلب را به عنوان مقدمهای جهت ورود به بحث مصر به جهت اهمیتی که دارد ذکر کردم. در خصوص حوادث اخیر مصر پس از کودتای خونین در این کشور، ابتدا لازم است عرض بکنم که حرکتهای اسلامی که در رأس آنها حرکت جهانی اخوان المسلمین قرار میگیرد، فضل بسیار بزرگی بر امت اسلامی و بلکه جهان غرب دارند. حرکت اخوان پس از سه ربع قرن، فعالیت و تلاش در راه نشر تعالیم دین مبین اسلام که به همین خاطر اعضایش سالها در زندان مورد شکنجه قرار گرفتند، از آزادی و حقوق اساسی به دور ماندند و در مواردی هم رهبران آن اعدام شدند، اما همچنان صبر و شکیبایی و مبارزهی مسالمتآمیز را سر لوحه کار خود قرار داد تا کمکم زمینهی مشارکت سیاسی و مشارکت مدنی فراهم آمد. این حرکت با واقعبینی و نشان دادن اندازه بسیار فراوانی از تسامح، دگرپذیری، اعتدال و نزول در فرودگاه مدعیان دموکراسی و قبول آن بهسان روشی درست در عصر ما برای تأمین حقوق، حفظ و صیانت آزادیها و حقوق اساسی انسانها و تنظیم ارتباط شهروندان با حاکمیت و نهادهای حکومت، نقشی به یادماندنی ایفا کرد. برخی از رهبران اخوان به تبیین جایگاه نظام دموکراسی پرداختند و ضرورت پذیرش این نظام را تبیین کردند که به عنوان یک روش و یک راهکار در عصر و زمانهی ما بسیار مناسب و مطلوب است. البته این مسأله آنها را با موجی از مخالفتها و انتقادها و برچسبها و تهدیدها و تشکیکها مواجه ساخت.
بعضی از ابنای خود این حرکت و بسیاری از پیروان سایر حرکتهای اسلامی این کار اخوان را نوعی کفر تلقی کردند و اظهار داشتند که آیا شما حاکمیت انسان بر انسان را میپذیرید و دموکراسی را که محصول غرب است و یک مسأله به اصطلاح خودشان وارداتی است، به عنوان جانشین خلافت اسلامی مطرح میکنید و این کفر و بیدینی است، ما به حاکمیت الله ایمان داریم و ما باید دنبال حاکمیت الله و حاکمیت شرع خداوند باشیم. رهبران اخوان توضیح دادند که درست است همهی ما دنبال حاکمیت شرع و دین خداوند هستیم، اما حاکمیت الله به معنای تشریع است و تبلیغ و تنفیذ امری است انسانی. اگر بخواهیم دین خدا را هم پیاده بکنیم باید انسانها این کار را انجام بدهند. حاکمیت الله به معنای تشریع است و آنچه انسان انجام میدهد تنفیذ این حاکمیت است و مربوط به تصرفات انسان. بدیهی است در صورتی که اکثریت جامعه انسانهای آگاه و مومن و متعهد باشند، چیزی را که خلاف دین باشد انتخاب نخواهند کرد و قطعاً طرفدار حاکمیت شرع خواهند بود اما در غیر این صورت ما نمیتوانیم به زور دین خدا را بر دیگران تحمیل کنیم. اساساً حزب الله (به معنای همهی مومنان واقعی و در مقابل آنها حزب شیطان یعنی همه شرکها و کفرها و فسادهایی که در مقابل دین قرار میگیرد) نیامده که حزب شیطان را نابود کند. وظیفهاش این نیست. وظیفهی حزب الله و پیروان دین، تدافع است. دفاع است. دفاع در مقابل آنچه که دیگران در مقابل دین و تمدن اسلامی انجام میدهند: (... وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّـهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الْأَرْضُ...) [بقره: ۲۵۱] این تدافع هم که در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است لازم است با بهترین شیوه، با اسلامیترین و انسانیترین شکل، صورت بگیرد: (... ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ...) [فصلت: ۳۴]. چرا که انسان از نگاه دین و در شرع ما، با اراده و آزادی باید انتخاب بکند و قرار نیست که چیزی را بر او تحمیل بکنند و بهگفتهی استاد عماره: (الانسانُ سیّدٌ فِی الکَونِ و لیسَ سیدَ الکَونِ) انسان در این جهان سید و آزاد است، ولی آقای هستی نیست. سید کَون، خداوند است. حرکت اخوان، آرام آرام اکثریت مسلمانان را به پذیرش این اصطلاحات و مسائلی که در عصر ما مطرح میشود و در اساس تضادی با دین ندارد، قانع کرد. و جالب است احزابی که قبلاً اخوان را تکفیر میکردند و حضور در انتخابات را شرک میدانستند و تشکیل حزب را امری انحرافی میدانستند، خود حزب تشکیل دادند و دقیقاً بهسان حرکتها و احزاب اخوانی در کشورهای اسلامی، تشکیل حزب و جمعیت دادند، در پارلمان حضور پیدا کردند و نماینده فرستادند. همه کارهایی که یک حزب سیاسی انجام میدهد آنها نیز انجام دادند و به همان شیوه و نَسَقی که اخوان حزب تشکیل میدهد و در انتخابات شرکت میکند آنها هم شرکت کردند.
طبعاً این خدمت بسیار بزرگی بود که حرکت اخوان المسلمین به داعیان دموکراسی و طرفداران دموکراسی و بلکه به جوامع خودشان تقدیم کردند. ولی متأسفانه در مقابل، طرفداران و پیروان دموکراسی به جای استقبال و قبول حضورِ اسلامگرایان در صحنهی مشارکت سیاسی و تطبیق درست دموکراسی و اصول و احکام آن، خود این اصول را زیر پا گذاشتند.
و زمانی که متوجه شدند در میدان انتخابات موفق نخواهند شد به این فکر افتاند مادامی که اخوان و حرکتهای اسلامی برنده انتخابات هستند، دموکراسی را باید کنار گذاشت. لذا در پذیرش نتیجه با مشکل مواجه شدند و حاضر شدند که کشورشان را به سمت جنگ و برادرکُشی و ویرانی ببرند ولی نتیجهی موفقیت حرکت اسلامی را نپذیرند. داستان بسیار غمانگیزی است. کسانی که قبلاً از حرکتهای اسلامی ایراد میگرفتند و میگفتند که شما قواعد حضور در صحنهی سیاست را بلد نیستید و باید این قواعد را یاد بگیرید و در میدان عمل دهید، زمانی که حرکتهای اسلامی با تکیه بر همان قواعد در صحنه مشارکت سیاسی حضور یافتند، آنها همان قواعد را نادیده گرفتند و حاضر شدند مملکت را در مسیر نابودی قرار داده و زمینههای تدخل بیگانگان و جنگ داخلی را فراهم نمایند، ولی اجازه ندهند حرکتهای اسلامی در رأس حکومت قرار بگیرند. این رویکرد ناشایست را در جایی مثل الجزایر و همچنین فلسطین اشغالی (غزه) و اکنون نیز در مصر و سایر کشورهای که پس از بهار عربی در انتخابات آزاد و نزیه، اسلامگرایان موفق شدند.، مشاهده میکنیم.
در مصر، از ابتدای پیروزی دکتر مرسی، چهار نهاد اساسی در مقابل او قرار گرفتند. اولی ارتش بود، دومی نیروهای داخلی (وزارت کشور و پلیس)، سومی دستگاه قضا و چهارمی نهادها و رسانههای عمومی. کما اینکه چهار گروه نیز به مخالفت با اخوان برخواستند یا حداقل منافس و رقیب سرسخت ولی رقابتی به دور از انصاف. اول لائیکها دوم لیبرالها سوم ناصریها و چهارم قبطیها. همهی اینها در قالب جبههی انقاذ و حرکت تمرد با اخوان و دکتر مرسی به مخالفت پرداختند. و خود گفتند که از ابتدا طرح براندازی را ریخته بودیم. شاید کسانی باور نمیکردند ولی اکنون البرادعی (... وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا) شهادت داد قبل از آمدن اخوان این بحث مطرح شد که اجازه ندهیم که آنها به حکومت برسند اما دیدیم این امر امکانپذیر نیست باید اجازه دهیم که اینها حکومت را به دست بگیرند بعد این حکومت را ساقط کنیم. پس از همان ابتدا پروژه براندازی را دنبال کردند. اما زمانی که بعضی از حرکتها و احزاب همسوی با اخوان، مثل جماعت اسلامی تهدید کردند اگر قرار بر این باشد ما نیز اجازه نمیدهیم که هیچ رئیس جمهوری بر حکومت باقی بماند، پس به ناچار طرح را عوض کردند و قضیهی افشال (ناکارآمدی) را جایگزین کردند. و سعی کردند که حکومت را ناکارآمد سازند. هر روز یک مشکل ایجاد کردند.
شما خود شاهد بودید که در طول کمتر از یک سال چه مصیبتها، مشکلات و اختلافاتی را ایجاد کردند که دکتر مرسی اصلاً نتواند به وظیفهای که در قبال مردم دارد، فکر کند. در نهایت همان طرح اولی (اسقاط) را دوباره برگردانند و در یک سناریوی عجیب و غریب و تزئینی و با حضور شخصیتهای مسیحی و اسلامی و در یک طراحی زیرکانه که گویا یک حرکت مدنی است، رئیس جمهور قانونی را ساقط کردند. و او را ربودند و تا اینجای کار کسی نمیداند که دکتر مرسی کجاست.
و زمانی که متوجه شدند در میدان رابعه، اعتصابکنندگان به صورت مسالمتآمیز حضور پیدا کرده و هر روز بر حجم این اجتماع افزوده میشود و تبدیل به یک مدرسهی تربیتی اخلاقی شده، تاب نیاوردند. اخوان قبلاً در خانهها به صورت بسیار محدود تربیت میکرد، اما امروز در جلوی چشمان دنیا یک جمعیت عظیمی را جمع کرده و به عبادت میپردازند. نماز میخوانند. قرآن تلاوت مینمایند. دعا میکنند. قیامالیل به پا میدارند. تحمل این عظمت و این پاکی و این عفت و این انتظام که یکی از موفقیتهای بسیار اعجاب برانگیز اخوان است بر ایشان سخت آمد. قطعاً آنچه که در میدان رابعه و النهضه، اخوان و حرکتهای همسو به دنیا نشان دادند در تاریخ خواهد ماند. ولی متأسفانه این اجتماع با عظمت با قتل عام اعتصاب کنندگان آنهم به شیوههای بسیار شدید و شرمآور، شیوههایی که تنها در میدان جنگ و برای مقابلهی با دشمنان از آن استفاده میشود، مواجه شدند و از آسمان و زمین، با تانک و رگبار گلوله و تکتیراندازان مورد حمله قرار گرفتند و این در حالی است که آنها هیچ دفاعی به غیر از دعا و عبادت نداشتند.
بستن کانالهای تلویزیونی، بازداشت سران اخوان، انحلال مجلس قانونی و قانون اساسی، قتل عام زندانیان بیدفاع به بهانههای نادرست و تلاش برای حذف حرکت بزرگ اخوان و حجم دروغها و حقدها و دشمنیها و انتقام گیریها و عداوت با دین، غیر منتظره وحیرت آور بود. من شخصاً تعجب میکردم که اینقدر این شخصیتهای مطرح و بزرگ، شخصیتهایی که مسئولیتهای جهانی داشتند، به لحاظ اخلاقی و انسانی، سقوط کنند. مثلا زمانی که درگیری میشد بلافاصله میگفتند اخوانیها مسلحانه به خیابانها آمده و دارند مردم را قتل عام میکنند، ولی در واقع تنها این اخوانیها بودند که به قتل میرسیدند، اخوانیهایی که به گفتهی آنها مسلح بودند خودشان شهید میشدند. در حین نماز آنها را به رگبار و گلوله میبستند. آنوقت متهمشان میکردند که آنها مسلح بودند. این حجم بیانصافی، این حجمِ حِقد و کینهی از اخوان، بسیار حیرتآور بود. در نهایت، ارتش هم قدرت را و هم ثروت را که بخشی از آن را قبلاً در اختیار داشته بود مجدداً در اختیار گرفت و بسیاری از مخالفینِ سرسخت اخوان به اشتباه خود پی بردند و دانستند که اشتباه کردهاند و اکنون حجم توطئههای داخلی و خارجی بیش از پیش هویدا میشود.
اکنون مصر به کجا میرود؟ آیا عقربههای ساعت به عقب برمیگردد؟ آیا اخوان دست به خشونت خواهد زد؟ بنده بر این باورم جماعت اخوان المسلمین، این جنبش بزرگ جهانی، بر اساس فهم و درک اعتدالیای که از دین دارد، هیچگاه به فکر خشونت نخواهد افتاد و اساساً این ابتلا و این امتحان به خاطر عظمت این دعوت در عصر و زمان ماست. در راستای مطلبی که احمد منصور نوشته بود که این پاکی و این خدمت و این ایثار، فقط در رابعه به چشم میآید، من هم میگویم که این امتحان بزرگ، فقط برای اخوان است. انسان که عظیم باشد و حرکت که با عظمت باشد و ادعای بزرگ داشته باشد، یقیناً ابتلا هم بزرگ و خطیر خواهد بود. ابتلا باید شایسته مقام و شأن ابتلاشونده باشد.
این از نشانهها و دلایل عظمت این دعوت و حرکت است، ابتلای بزرگ سالها در زندان ماندنها و تقدیم انسانهایی مثل امام بنا و شهید سید قطب و همراهان آنها که زمانی به پای چوبه دار میرفتند، سربازان همراهشان میدیدند که آنها دعا میکردند که: خدایا من و کسانی را که مرا اعدام میکنند، بیامرز، تعجب میکردند از عظمت این فکر. محمد بدیع هم به یکی از نظامیان گفته بود که شما سیسال یا بیست سال یا پانزده سال، ما را دستگیر و در زندان شکنجه کردید، به ناحق ما را زندانی کردید، اما وقتی که ما دوباره آزاد شدیم، شما را دوست داریم. بنابراین این ابتلا به خاطر عظمت این دعوت و به خاطر عظمت این حرکت است: (أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ) [عنکبوت: ۲] و در ادامه میفرماید (... فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّـهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ) [عنکبوت: ۳]
در این ابتلای بزرگ، حکومتها و قدرتهای بزرگ زیر سؤال رفتند. حکومتهایی که قبلاً جایگاه معنوی رفیعی داشتند، اکنون محکوماند که چگونه به خودشان اجازه دادند که در کنار قاتلینِ قاریان قرآن و نمازگزاران، قرار بگیرند؟ گناه این مجموعه که مدافع دین خدا هستند چه بوده است؟ شخصیتها، گروهها و حکومتهایی که مدافع دموکراسی بودند، آنها هم زیر سؤال رفتند. خداوند همهی آنها را امتحان کرد و حرکت اخوان را هم مورد ابتلا قرار داد.
طبعاً کسب آزادی در دنیای ما گوهر گرانبهایی است که ارزش این را دارد انسان جان خود را تقدیم بکند. استاد قرضاوی فرمود: «تحقیقُ الحُرِّیةِ قبلَ تَطبیقِ الشَّریعَةِ: دستیابی به آزادی قبل از تنفیذ و تطبیق شریعت» و اکنون از مقاصد شریعت، آزادی و کسب آزادی است. بنابراینجا دارد که اخوان به خاطر کسب ازادی و تأمین آزادی، جانهای بسیار محبوب، مثل اسماء دختر محمد بَلتاجی را تقدیم بکند. آیا رهبران اخوان دستگیر نشدهاند و غالباً در زندان نیستند؟ یا فرزندانشان شهید نشدهاند؟ که شدهاند. آیا بعضاً اموالشان مصادره نشده است؟ که مصادره کردهاند. آیا به منازلشان اهانت نشده است؟ آیا مقرّاتشان به آتش کشیده نشده و بعضاً انسانها زنده زنده در این آتش نسوختهاند؟ آری، همهی این ابتلائات دشوار، صورت گرفته است. اما آیا اخوان با این همه مظالم، راهی را که آگاهانه انتخاب کرده، رها خواهد کرد و به جنگ وخشونت خواهد رسید؟ قطعاً خیر.
اخوان که خود را مدافع یا قویترین مدافع آزادی و حقوق انسان و اعتدال میداند باید آمادگی داشته باشد چنین ایثاری را از خود نشان بدهد و از آزادی و حقوق انسان دفاع بکند و رنجها را به سان گذشته تحمل بکند. مرشد عام اخوان المسلمین، محمد بدیع –که انشاءالله ایشان و همه انسانهای که مدافع دین و آزادی انسان هستند در کنف لطف الهی محفوظ باشند- فرمودند: «ثَورتُنا سِلمِیَّةٌ و سَتَظِلُّ سِلمِیَّة و سِلمِیَّتُنَا أقوَی مِن الرَّصاصِ: انقلاب ما مسالمتآمیز است و مسالمتآمیز خواهدماند و مقاومت مسالمتآمیز ما از گولهها نیرومندتر است.» این جمله، جملهی ماندگاری است. مثل همان جملهی مارتین لوترکینگ که میگفت: «من آرزو دارم که فرزندان سیاهپوست من در کنار سفید پوستان قرار بگیرند و مسائل مملکت خودشان را مورد بررسی قرار بدهند و رنگ و زبان مانع همکاری و همراهی نشود.»
عوامل سقوط مرسی
چند نکته در باب کودتای مصر قابل ذکر است و میتوان در خصوص سقوط دولت مُرسی به عواملی چند اشاره کرد. نخست حاکمیت استبداد است که در طول سالیان متمادی، اجازه نداده که مسلمانان ضعفهای خود را برطرف کنند و در میدان عمل تجربه کسب نمایند و متوجه بشوند که حکومت کردن چه مقتضیاتی دارد. طبیعی است حرکتی که تا به حال حکومتی نداشته، در این باب دچار اشتباهاتی بشود. به قول استاد راشد غنّوشی، کاری که انسان انجام نداده به صورت تئوری دارد فکرش را میکند موانع بسیار بزرگ را نمیبیند.
نکتهی دیگر، زودرس بودن انقلاب مصر است. این انقلاب حدود ۷۰۰ شهید داشته است ولی در کوتایی که صورت گرفت، اکنون حدود ۵۰۰۰ و بعضی هم میگویند ۸۰۰۰ نفر شهید شدهاند. عامل دیگر، خوفِ جریانات داخلی و خارجی از آمدن اخوان است. هراسِ اسرائیل و حکومتهای منطقه که اساساً خود متزلزل هستند و یک خانواده یا یک قبیله بر آن حکومت میکنند. عامل دیگر، ارتباط ارگانیک آمریکا با ارتش مصر است. ساختار نظامی و قدرت نظامی در مصر با آمریکا پیوند ویژهای دارد، پیوندی که در سال ۱۹۷۸ و بعد از انعقاد پیمان کمپدیوید استوارتر شد. آمریکا یک ارتباط بسیار نزدیک با ارتش مصر دارد. بر روی ارتش کار کرده و خیلی راحت نمیتواند این روابط استراتژیک را کنار بگذارد.
علتِ دیگر به نظر بنده، نگاه نسبتاً خوشبینانهی اخوان به ارتش، این قدرت مهارناشدنی بود. ارتش متأسفانه هر جا که پا در میدان سیاست و ثروت گذاشته دچار مشکل شده و آثار سوئی را در جامعه بر جای نهاده است.
نکتهی دیگر، ترس از اسلام سیاسی است که سبب شد که امریکا در سیاست خارجی خود تغییر ایجاد بکند و نگاه به مصر را براساس حفظ مصالح و نه مبادئ قرار دهد. نوعی جایگزینی مصالح به جای مبادئ.
عدم التزام گروهها و افراد مخالف دکتر مرسی به شیوههای دموکراتیک و دنبالهروی از جوانان و ارتش و افکار عمومی، از دیگر عوامل بود.
در نهایت مصر به یک وضعیت بسیار ناگواری که هیچ کس نمیتواند از آن دفاع بکند دچار شد. این رویداد برای داعیهداران دموکراسی، خیلی شرم آور است. اکنون اخوان به عنوان مدافع واقعی دموکراسی در میدان است و البته مهم است که ما فکر نکنیم چون کودتاگران مدافع دموکراسی بودند، پس دموکراسی چیز نادرستی است و ما باید دموکراسی را زیر سؤال ببریم. نه، هماکنون اخوان به جای همهی این مدعیان قرار گرفته و از این دموکراسی و از آزادیها و حقوق انسان دفاع میکند. در نهایت، براساس آیاتی که در ابتدای عرایضم اشاره کردم، بر این باوریم که اخوان در این میدان پیروز بود و هم اکنون اخوان در وضعیت بسیار مطلوبی قرار دارد. بر اساس یکی از نظرسنجیهای اخیر در مصر که یکی از مؤسسات خارجی ایتالیایی به صورت تلفنی با افراد مختلف انجام داده، اخوان ۶۷ درصد از مردم مصر را در کنار خودش دارد و سهم همه حرکتهای دیگر در حدود ۸ درصد است و لائیکها و لیبرالها کمتر از ۲۶ درصد.
ایران و انتخابات ریاست جمهوری و شوراها
و مطلب سومی که لازم است به آن اشاره داشته باشم، بحث مسائل داخلی است.
برگزاری انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری و انتخابات شوراها و در نهایت انتخاب دکتر روحانی به عنوان رئیس جمهوری و انتخاب بسیاری از افراد در جاههای مختلف و از جمله اهل سنّت به عنوان اعضای شورای شهر و روستا، برگزاری برنامه تنفیذ و تحلیف و معرفی وزراء و رأی اعتماد وزراء و استقرار دولت، رویدادهای خجستهای بودند که همهی اینها الحمدلله به آرامی و به صورتی بسیار خوب و شایسته انجام گرفت.
اکنون ملت ایران و نیز دولت و ما اهل سنّت ایران، بر پلههای امید ایستادهایم و مشتاقانه، تغییر و تحول و باز شدن هرچه بیشتر درهای آسایش و آرامش و رفاه و بهبود وضع داخلی و روابط خارجی را انتظار میکشیم. هرچند لازم است که انتظارات معقول و منطقی و واقعی باشد. در بحث انتخابات قابل ذکر است که اهل سنّت و جماعت نیز حضور بسیار مؤثری داشت. صدور بیانیهی وزین از سوی جماعت، اتفاق بههنگام و حسابشدهای بود. اگر حمل بر خودستایی نشود ما تنها جمعی بودیم که تشخیص دادیم بیانیهای صادر کنیم و الحمدلله بیانیه هم قابل قبول بود و قطعاً نقش مؤثری ایفا کرد و در نتیجه اعضا و هواداران و بخش قابل توجهی از اهل سنّت به آن پاسخ مثبت دادند یعنی در حدود ۸۵ درصد اهل سنّت در انتخابات شرکت کردند و رای دادند به آقای روحانی و این امر بسیار مهمی است.
ما ضمن تشکر از شرکت کنندگان در انتخابات خداوند بزرگ را شاکریم که به ما توفیق عنایت فرمود تا در کنار مردم باشیم و همراه آنان مشارکت کنیم و إن شاء الله در ایجاد فضای مناسبتر تأثیری مثبت داشته باشیم. طبعاً استراتژی جماعت در همه انتخاباتی که شرکت کرده و بیانیه صادر کرده، خدمت به مردم و کمک به ایجاد یک فضای مناسب و در نهایت احقاق حقوق همه شهروندان و از جمله اهل سنّت بوده و هدف خاصی را برای خود جماعت دنبال نکرده است. و ما هیچ چیزی را برای جماعت نخواستهایم. امیدواریم که آقای روحانی در انجام وظایف محوله و عمل به وعدهها ان شاءالله موفق باشند و جماعت در حد توان از هر گونه پیگیری و همکاری دریغ نخواهد کرد و انتظار دارد که همهی نیروهای توانا و شایستهی اهل سنّت که لیاقت قبول مسؤولیت دارند، آمادگی داشته باشند اگر واقعاً ارادهای باشد جهت استفاده از آنها حضور پیدا بکنند. اما در نهایت گرچه تصدّی برخی از مسؤولیتها را حق مسلّم اهلسنّت میدانیم - که این نقیصه وجود دارد - اما چیزی که برای ما مهمتر است اجرای عدالت و مساوات و قرار دادن کشور در مسیر ترقی و تعالی و رشد و توسعه و پرهیز از نگاه امنیتی در خصوص آزادیهای مذهبی و حقوق شهروندی است. یکی از مشکلات کشور ما این بوده که در جاهایی نگاه امنیتی به موضوع اقوام و مذاهب اتخاذ شده و نوعی اعمال سیاست به حاشیه راندن بخشی از هموطنان و نیز لحاظ کردن تفاوتها همواره به چشم آمده است. البته بر اساس قانون اساسی، زبان و مذهب و ملیت و اینگونه قضایا هیچگاه نباید باعث شود که کسی از حقوق خود محروم شود.
جا دارد که ما چون انتخابات را به عنوان یک وسیله و یک روش درست برای خدمت کردن و تغییر دادن میبینیم هرچه بیشتر و بهتر به آن بپردازیم.
باید همواره بکوشیم که با مسائل و قضایای سیاسی تعامل درستی داشته باشیم و از تندروی و بیدقتی در اظهار نظرها و سخنرانیها پرهیز کنیم و به جای رضایت مردم، رضایت خدا را در نظر بگیریم و به فکر اصلاح نگاه باشیم. نه اینکه چون مردم از مسألهای خوششان میآید ما همان را قبول کنیم و به آن بپردازیم.
مدارس علوم دینی ما را از وجود حرکت اسلامی مستغنی نمیکند
نکتهی دیگر اینکه، ما هم در جنوب کشور و هم در جاهای دیگر، نیازمند مدارس علوم دینی هستیم، به علما نیز نیاز داریم، اما مدارس دینی و علمای بزرگوار همه چیز ما نیستند و این مدارس ما را مستغنی نمیکنند از وجود حرکت اسلامی. اکنون معاونت علما بخشی از کار جماعت است. مهم است ولی همهی کار نیست. مستغنی از این کار نیستیم ولی این نهاد ما را مستغنی از همهی نهادهای دیگر نخواهد کرد.
ما با اعتدالمان به ایران خدمت میکنیم
و در نهایت عرضم این است که نظام مستغنی از اخوان نیست. در کل، نظام جمهوری اسلامی به اخوان نیاز دارد تا زمانی که مسلمان باشد که هست و اخوان هم مستغنی از جمهوری اسلامی نیست. جمهوری اسلامی به ما نیاز دارد و ما هم به جمهوری اسلامی نیاز داریم. ما با اعتدالمان داریم خدمت میکنیم. یکی از دوستان اخیراً فرمود که در اوایل انقلاب افرادی بودند که به جنگ مسلحانه فکر میکردند. اگر خدای ناخواسته ما هم همراهی میکردیم و این شیوهی نادرست را برمیگزیدیم سالها آثار این جنگ باقی میماند. ما حداقل مجموعهایی بودیم که هیچگاه تندی و خشونت را تبلیغ و همراهی نکردیم. همین که ما همراه نشدیم خود خدمت بزرگی است و دیگران نیز با تأسی از ما، آن را انجام ندادند. مسئلهی انتخابات هم همینگونه است. خارج از کشور، برخی از شخصیتها و گروههای قومی و مذهبی، انتخابات را تحریم کردند اما جماعت بیانیه صادر میکند و از مردم ایران و اهلسنّت دعوت میکند که در انتخابات شرکت کنند. این مسئلهی با ارزشی است. این جماعت با استقلال خودش از اهل سنّت دفاع میکند و گلایههای جماعت را مطرح، اما بر منافع همهی ملت ایران نیز تأکید میورزد. مسألهی مهم برای ما این است که نباید اگر گاهی شاهد کملطفی بودیم تنها به فکر منطقهی خودمان کردستان، بلوچستان، خراسان، جنوب، گیلان، اردبیل و گلستان باشیم. زیرا ما در ایران زندگی میکنیم و ایران وطن بزرگ ما است و باید کل ایران و همهی ملت ایران را دوست داشته باشیم و به ایرانی بودنمان افتخار بورزیم. از ایران دفاع و به آن خدمت بکنیم.
والسلام علیکم و رحمة الله
نظرات
بدوننام
04 مهر 1392 - 08:57بدون اغراق شجاعانهترین و صریحترین سخنان را استاد پیرانی فرمودهاند! خدا حفظشان کند.
عوسمان هه ورامی
07 مهر 1392 - 05:52این جماعت با استقلال خودش از اهل سنّت دفاع میکند، گلایههای جماعت را مطرح میکند، اما به منافع همهی ملت ایران هم تأکید دارد. مسألهای که مهم است این است که ما نباید اگر گاهی کملطفی میبینیم فقط به فکر کردستان باشیم و یا بلوچستان یا خراسان یا جاهایی که در آن زندگی میکنیم، ما در ایران زندگی میکنیم و باید کل ایران را دوست داشته باشیم، ملت ایران را دوست داشته باشیم و ترسی و خوفی از این نداشته باشیم که ما ایرانی هستیم و از ایران دفاع میکنیم و به ایران خدمت میکنیم. این فرموده مهمی است که باید اعضا و هواداران به آن ملتزم باشیم.
سیروان سقزی
07 مهر 1392 - 06:52خداوند متعال امیر بزرگوارماناستاد پیرانی را از گزند آفات روزگار به دور بدارد و در سایه الطاف کریمانه خویش ایشان را محفوظ بگرداند و ما را سربازی لایق و شایسته مجاهدی چون ایشان قرار دهد تا پاسدار عدالت ،آزادی و برادری در ایران باشیم.
ناشناس
09 مهر 1392 - 05:09با سلام خدمت دوستان گرامی زمانیکه حکم انحلال تشکیلات اخوانی ها در مصر صادر شد و به حکم دادگاه تمامی اموال آنها نیز صادر شد، همین سایت نیز این خبر را در صدر اخبار خود قرار داد و بعد از آن تاریخچه ای از تشکیل این گروه توسط حسن البنا را آورد که اصل هدف بوجود آمدن این گروه را ایجاد برادری بین مسلمانان بیان کردند. اما واقعیت این است که در این زمان کنونی، رهبران اخوان و مهمترین آنها محمد مرسی که رئیس جمهور مصر نیز بود، مخالفتی با ان همه کشتار در مصر نداشت. ایشان اگر واقعا با گروه اخوان المسلمین فعالیت می کرد، نباید اجازه می داد این همه خونریزی در مصر بوجود بیاید و حتی تاکنون نیز ادامه داشته باشد. زیرا با اصل و اساس این گروخ که اتحاد و برادری و اخوت بین مسلمانان است نمی خواند. پس دو نتیجه می توان گرفت : 1- محمد مرسی از گروه اخوانی ها نیست 2- اخوان امروزی با اخوانی که حسن البنا در آن زمان پایه ریزی کرده است متفاوت شده است و همکار و همسو با سلفیون و تکفیری ها و وهابیت شده است. زیرا در برابر این همه کشتار دسته جمعی هیچگونه عکس العملی رخ نداده است. بعبارتی می توان گفت اخوان المسلمین امروزی وهابیت و سلفی تندرو است اما در لباسی دیگر
نوشتهای از سید مصطفی تاجزاده
08 مهر 1392 - 01:12ضمن آرزوی موفقیت برای دکتر روحانی و دولتش یادآور می شوم که ایشان نه فقط در شعارهای انتخاباتی بلکه حتی بعد از پیروزی بر استفاده از توان و تجربیات همه ایرانی ها به ویژه اهل سنت در مدیریت کشور تأکید داشته است. اکنون حدود دو ماه از تشکیل کابینه می گذرد اما متأسفانه هیچ خبری از انتصاب خواهران و برادران اهل تسنن در پست های اجرایی از معاونت رئیس جمهور و وزرا گرفته تا استانداران و سفرا شنیده نشده است. امیدوارم در انتصاب های آتی این مسئله به طور جدی در دستور کار دولت و وزرا قرار داشته باشد. این جانب به دکتر روحانی یادآور می شوم در سال 78 هنگامی که قرار بود شوراهای اسلامی شهر و روستا را تشکیل دهیم، نگرانی ها و بعضاً انتقادات زیادی متوجه ما شد که آیا می خواهید در سراسر کشور و در شهرهای مرزی حتی «مهاباد» شورا تشکیل دهید و سرنوشت شهر را در اختیار منتخبان آن، نه مأموران دولتی، قرار دهید؟! پاسخ ما این بود که با اتکاء به رشد عمومی ملت این کار بدون هیچ نگرانی انجام خواهد شد. چرا که هیچ فرقی میان تهران و شیراز و قم و تبریز و مشهد با زاهدان و سنندج و مهاباد و دیگر شهرها قائل نبودیم و مردم تمام شهرها را به سرنوشت خود علاقمند می دانستیم و معتقد بودیم که خود مردم بهتر می توانند به حل و فصل مشکلاتشان بپردازند. به این ترتیب در انتخابات شورای اول حدود دوازده هزار نفر از منتخبان مردم از میان بیش از صد هزار نفری که به عنوان سی و سه هزار عضو شورای اسلامی شهر و روستا برگزیده شدند، از اهل تسنن بودند که این تعداد تقریبا معادل درصد جمعیت آنان در ایران بود. ما در 14 سالی که از عمر تشکیل شوراها می گذرد، در شهرها و روستاهایی که اکثریت اعضاء آنها از ایرانیان اهل سنت انتخاب شده اند، نه با مشکل امنیتی مواجه شدیم و نه با مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی. علاوه بر این برای اولین بار فرماندارانی از اهل سنت منصوب کردیم که تجربه ای بسیار مثبت بود به گونه ای که هردو اقدام بعد از دولت اصلاحات نیز، اگرچه در سطحی محدودتر، ادامه یافت. اکنون از دولت تدبیر و امید، با هر تعریفی از اعتدال، انتظار می رود از مدیران متعهد اهل سنت که در انقلاب و دفاع مقدس نقش مثبتی ایفا کرده اند در سطوح مختلف استفاده کنند تا به این ترتیب هم مشارکت بیشتر و عمیق تر مردم را جلب کنند و شعار ایران برای همه ایرانیان را تحقق بخشند و هم انسجام و وحدت ملی را به ملت ارمغان دهند. از این گذشته چنین اقدامی راه را برای نزدیکی شیعیان و اهل تسنن در تمام جوامع مسلمان باز خواهد کرد و به شیعیان در کشورهایی که در اقلیت قرار دارند، اجازه و امکان خواهد داد که با اشاره به الگوی جمهوری اسلامی خواهان مشارکت در ارکان حکومت شوند. به کارگیری اهل سنت در سطوح مختلف مدیریتی در ایران یک بازی برد-برد را به سود همه مسلمانان به پیش خواهد برد. آن هم در دوره ای که یکی از جدی ترین استراتژی های بدخواهان ایجاد به نزاع های خونین بین گروه های مختلف مسلمانان و دامن زدن به آن است.
زانیار
08 مهر 1392 - 02:39باعرض سلام، آیا واقعا اعتدال به معنی همراهی با کسانی است که دستشان به خون اغشته است؟ چرا جماعت در مسیری حرکت می کند(در زمینه تعامل با نظام) که نتایج مثبتی به دنبال ندارد؟ مسیری که علمایی مانند دکتر یوسف قرضاوی بعد از زمانی طولانی وتعامل ونزدیکی با ایران،پی به اشتباه خود برد. چرا وقتی به خوبی می دانیم که طرف مقابلمان در وعده ها وحرف هایش صداقت ندارد باز به وعده هایش دل خوش می کنیم؟ ای کاش استاد عبدالرحمان پیرانی صحبت های یکی از علمای برجسته ایران را که از شبکه چهارم صدا وسیما ایران پخش می شد در مورد اخوان المسلمیین می شنیدند که چگونه از کودتا بر ضد حکومت دکتر مرسی و جنبش اخوان المسلمین ابراز خوشحالی می کردند. من معتقدم که در حال حاضر ودر چنین نظامی امکان حضور در صحنه های سیاسی برای گروه های اهل سنت وجود ندارد.همان طور که استاد بزرگوار ناصر سبحانی زمانی که می خواست از راه نظام ایران مطالبات اهل سنت ایران را پیگیری کند ،در اولین تعامل و برخورد با مسیولان اوایل انقلاب به آن پی برد ودیگر دنبال نکرد. در پایان آیا واقعا ما اهل سنت(وبخصوص جماعت) به نظام جمهوری اسلامی نیاز دارد ای کاش استاد پیرانی بیان می کردند که چه نیازهایی؟
حسن
09 مهر 1392 - 02:51با تشکر از استاد محترم در وضعیت سیاسی کشوری مانند ایران هیچ گونه درخواستی از رئیس جمهور احتمالی نداشتن و فقط بر اساس مصالح کلان رای دادن چندان امتیازی به شمار نمی رود این درست است که این یک ایده آل است اما در کشوری که بسیاری از اعضای این حرکت از حداقل حقوق قانونی خود به دلایل واهی محروم می شوند نمی بایست احقاق حق آنها را از رئیس جمهور احتمالی درخواست کنیم و برای احقاق این حق با او بعد از انتخاب برنامه ریزی داشته باشیم... آیا این سیاست فعلی سبب شده است که فشارها و حق کشی ها نسبت به این جماعت کاهش یابد.... به نظر من این سیاست ایده آل گرایانه فقط از این جماعت یک ابزار رای ساز ساخته است
جمشید
12 مهر 1392 - 07:54با عرض ادب و احترام و آرزوی سلامتی و سربلندی برای استاد و امیر جماعت دعوت و اصلاح ودعای توفیقات روز افزون برای این حرکت مبارک و میمون، بنده هم در راستای سخنان ایشان و در جواب بعضی از خوانندگان گرامی این نکته از بیانات جناب ماموستا را یاد آور می شوم که:(ما با اعتدالمان به ایران خدمت میکنیم)ایشان به گروه ،دسته،مذهب و یا قومی اشاره نکرده اند بلکه گفته اند به ایران خدمت می کنیم.و هدفی هم جز خدمت نداریم،
بدوننام
15 مهر 1392 - 09:46تعجب میکنم ماموستا که قبلا در مصاحبه با روزنامه شرق الاوسط گفته بود {ما اخوانی نیستیم }. ما جماعت دعوت و اصلاح هستیم ولی خط مشی مشابهی با اخوان داریم . در این فرمایشات با صراحت میگوید نظام جمهوری اسلامی به اخوان نیاز دارد و برعکس . نوعی تعارض به چشم میخورد .
بدوننام
15 مهر 1392 - 09:55به نظر من اساس فکر ماموستا و جماعت ، خدمت و دفاع از اهل سنت است اما متاسفانه اکثر افراد این جماعت به جای خدمت به اهل سنت در فکر خدمت به جماعت هستند . و هر کاری که به نفع جماعت نباشد نه برای آن ارزشی قائلند نه آن را کار دینی میدانند.
بدوننام
19 مهر 1392 - 07:40در جواب كاربر 11 عزيز جان سخنان بدون استدلال تهمت است پس گناه بزرگ شده ايد و اين كار اگر خدايي ناكرده عمدي باشد تخريب برادر مومنت است پس خواهش مي كنم در بيانات خود حق را بگوييم ولي ورع وتقوا را نيز لحاظ كنيم.